کدامیک از ما بدجنس تریم؟
من؟
که آرزوی کشیدن موهایت یکدم رهایم نمی کند؟
یا تو؟
که همیشه هوس کندن گوش هایم آزارت می دهد؟
بدجنس!!
کدامیک بچه تریم؟
من؟
که کودکانه بهانه چشمهایت را می گیرم؟
یا تو؟
که بچه گانه شعرم را خط خطی می کنی؟
کدامیک عاشق تریم؟
من؟
که ذره ذره وجودم چون شمع در حسرت نگاهت آب می شود؟
یا تو؟
که شعله نگاهت هردم شعله ور نگشته خاکسترم می کند؟
کدامیک بازیگوش تریم؟
من؟
که دلم بازیچه بازی موهایت در نسیم هر لحظه به
شوق بوییدن زلفت می تپد؟
یا تو؟
که با هر کرشمه ات بیچاره دلم را به بازی گرفته ای؟
… ها؟! …کدامیک؟
زیبای من
زندگی بازی ست
ما برای دانستن همین بازی
بازی را از یاد بردهایم
بیا
زیبا
بیا بازی کنیم
من
نقشی که هستم
کوری که تنها تو را می بیند،
نقش تو
راهنمایی که بازوی مرا گرفته است
با هم
از جوب های دشواری می گذریم
در گاهی های بسیار
که پای مان به گل می نشیند
خنده گل می دهیم
در چشمان هم
زندگی،بازی انعکاس همواره اشیا است
در چشم تو
.و مرا ببخش
که از تو پنهان
در راه مان
فخرفروشی را بازی می کنم
برای آنان
که دربازی ما نیستند .
اما تو
این بازی را
چشم بگذار
بگذار باور کنم
افکار پیچیدهای دارم
و سبیل هایم حتی از "نیچه"
عجیب تر است
زیبای من.
کیکاوس یاکیده
مردم از درد و نمی ایی به بالینم هنوز
مرگ خود می بینم و رویت نمی بینم هنوز
بر لب امد جان و رفتند اشنایان از سرم
شمع را نازم که میگرید به بالینم هنوز
ارزو مرد و جوانی رفت و عشق از دل گریخت
غم نمیگردد جدا از جان مسکینم هنوز
روزگاری پا کشید ان تازه گل از دامنم
گل به دامن می فشاند اشک خونینم هنوز
گر چه سر تا پای من مشت غباری بیش نیست
در هوایش چون نسیم از پای ننشینم هنوز
سیمگون شد موی غفلت همچنان بر جای ماند
صبحدم خندید و من در خواب نوشینم هنوز
خصم را از ساده لوحی دوست پندارم
طفلم و نگشوده چشم مصلحت بینم هنوز