سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ و چون زیاد بن ابیه را به جاى عبد اللّه پسر عباس به فارس و شهرهاى تابع آن حکومت داد ، در گفتارى دراز که او را از گرفتن خراج پیش از رسیدن وقت آن نهى فرمود گفت : ] کار به عدالت کن و از ستم و بیداد بپرهیز که ستم رعیت را به آوارگى وادارد و بیدادگرى شمشیر را در میان آرد . [نهج البلاغه]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :8
بازدید دیروز :2
کل بازدید :32584
تعداد کل یاداشته ها : 60
103/2/29
3:38 ع

   نیمه شب بود و  ,   غمی تازه نفس  ,

 ره خوابم زد و ماندم بیدار  ,  

 ریخت از پرتو لرزنده شمع  ,

 سایه دسته گلی بر دیوار.

 همه گل بود  , ولی روح نداشت!

 سایه ای مضطرب و لرزان بود

 چهره ای سرد و غم انگیز و سیاه

 گوئیا مرده سرگردان بود

 شمع خاموش شد از تندی باد

 اثر از سایه به دیوار نماند

 کس نپرسید: کجا رفت؟ که بود؟

 که دمی چند در اینجا گذراند!

 این منم خسته در این کلبه تنگ

 جسم درمانده ام از روح جداست;

 من ,اگر سایه خویشم, یا رب

 روح آواره من کیست; کجاست؟


..   
  
پیامهای عمومی ارسال شده
+ رمضان رفت ولی کاش صفایش نرود, سحر و جوشن و قرآن و دعایش نرود,کاشکی پر شده یاشد دلم از نور سحر, همره روزه و افطار و نوایش نرود, .............................................. عید فطر مبارک دوستان
+ هرگز نمیتوانم دلگرمی ام را به تکیه گاه امن پدری در دوران کودکی را بیان کنم.اکنون نیز بیش از بیش این حس برایم ملموسست.... روز پدر پیشاپیش مبارک
+ دو قدم مانده به خندیدن برگ<br>یک نفس مانده به ذوق گل سرخ<br>چشم در چشم بهاری دیگر<br>تحفه ای یافت نکردم که کنم هدیه تان<br>یک سبد عاطفه دارم همه ارزانی تان<br>پیشاپیش نوروز مبارک
+ گفتم می ایی و با نفس هایت تن یخ بسته ام را گرم خواهی کرد افسوس نمیدانستم جهنمی ابدی خواهی بود
+ + چقدر این دوست داشتن های بی دلیل...خوب است....! مثل همین باران بی سوال..... که هی می بارد...... که هی اتفاق آرام و شمرده شمرده می بارد....!!
+ دستم را رو میکنم اخرین برگ من ستاره ایست تنها بی اسمان اخرین برگت را رو کن شاید تو اسمانت بی ستاره باشد شاید در ستاره من اسمانی هست