در جوانی، سخت در عبادت کوشا بودم .پدرم به من فرمود : «پسرکم ! کمتر از آنچه می بینم ، خودت رارنجه ساز که خداوند ـ عزّوجلّ ـ، هرگاه بنده ای را دوست بدارد، از او به کم خشنود می شود» . [امام صادق علیه السلام]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :15
بازدید دیروز :2
کل بازدید :32591
تعداد کل یاداشته ها : 60
103/2/29
5:16 ع

 غباری در بیابانی  

 نه دل مفتون دلبندی نه جان مدهوش دلخواهی

 نه بر مژگان من اشکی نه بر لبهای من اهی

 نه جان بی نصیبم را پیامی از دلارامی

 نه شام بی فروغم را نشانی از سحرگاهی

 نیابد محفلم گرمی نه از شمعی نه از جمعی

 ندارد خاطرم الفت نه با مهری نه با ماهی

 به دیدار اجل باشد اگر شادی کنم روزی

 به بخت واژگون باشد اگر خندان شوم گاهی

 کیم من ارزو گم کرده ای تنها و سرگردان

 نه ارامی نه امیدی نه همدردی نه همراهی

 گهی افتان و خیزان چون غباری در بیابانی

 گهی خاموش و حیران چون نگاهی بر نظر گاهی

 رهی تا چند سوزم در دل شبها چو کوکب ها

 به اقبال شرر نازم که دارد عمر کوتاهی


..   
  
پیامهای عمومی ارسال شده
+ رمضان رفت ولی کاش صفایش نرود, سحر و جوشن و قرآن و دعایش نرود,کاشکی پر شده یاشد دلم از نور سحر, همره روزه و افطار و نوایش نرود, .............................................. عید فطر مبارک دوستان
+ هرگز نمیتوانم دلگرمی ام را به تکیه گاه امن پدری در دوران کودکی را بیان کنم.اکنون نیز بیش از بیش این حس برایم ملموسست.... روز پدر پیشاپیش مبارک
+ دو قدم مانده به خندیدن برگ<br>یک نفس مانده به ذوق گل سرخ<br>چشم در چشم بهاری دیگر<br>تحفه ای یافت نکردم که کنم هدیه تان<br>یک سبد عاطفه دارم همه ارزانی تان<br>پیشاپیش نوروز مبارک
+ گفتم می ایی و با نفس هایت تن یخ بسته ام را گرم خواهی کرد افسوس نمیدانستم جهنمی ابدی خواهی بود
+ + چقدر این دوست داشتن های بی دلیل...خوب است....! مثل همین باران بی سوال..... که هی می بارد...... که هی اتفاق آرام و شمرده شمرده می بارد....!!
+ دستم را رو میکنم اخرین برگ من ستاره ایست تنها بی اسمان اخرین برگت را رو کن شاید تو اسمانت بی ستاره باشد شاید در ستاره من اسمانی هست