سفارش تبلیغ
صبا ویژن
خداى سبحان طاعت را غنیمتى ساخته است براى زیرکان آنگاه که مردم ناتوان کوتاهى کنند در آن . [نهج البلاغه]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :20
بازدید دیروز :2
کل بازدید :32596
تعداد کل یاداشته ها : 60
103/2/29
7:32 ع

   تو کیستی که من اینگونه بی تو بی تابم؟

 شب از هجوم خیالت نمی برد خوابم

 تو چیستی که من از موج هر تبسم تو

 بسان قایق سرگشته روی گردابم!

 تو در کدام سحر بر کدام اسب سپید؟

 تو را کدام خدا؟

 تو از کدام جهان؟

 تو در کدام کرانه  ,   تو از کدام صدف؟

 تو در کدام چمن همره کدام نسیم؟

 تو را کدام سبو؟

 من از کجا سر راه تو آمدم ناگاه!

 چه کرد با دل من آن نگاه شیرین اه!

 مدام پیش نگاهی   ,   مدام پیش نگاه!

 کدام نشاه دویده است از تو در من؟

 که ذره های وجودم تو را که می بینند

 به رقص می آیند

 سرود می خوانند!

 چه آرزوی محالی است زیستن با تو

 مرا همین بگذارند یک سخن با تو:

 به من بگو مرا از دهان شیر بگیر!

 به من بگو که برو در دهان شیر بمیر!

 بگو برو جگر قله قاف را بشکاف!

 ستاره ها را از آسمان بیار به زیر!

 ترا به هر چه گویی به دوستی سوگند

 هر آنچه خواهی از من بخواه صبر مخواه

 که صبر راه درازی به مرگ پیوسته است!

 تو آرزوی بلندی و دست من کوتاه

 تو دور دست امیدی و پای من خسته

 همه وجود تو مهر است و جان من محروم

 چراغ چشم تو سبزست و راه من بسته است.


  
  

   تو کیستی که من اینگونه بی تو بی تابم؟

 شب از هجوم خیالت نمی برد خوابم

 تو چیستی که من از موج هر تبسم تو

 بسان قایق سرگشته روی گردابم!

 تو در کدام سحر بر کدام اسب سپید؟

 تو را کدام خدا؟

 تو از کدام جهان؟

 تو در کدام کرانه  ,   تو از کدام صدف؟

 تو در کدام چمن همره کدام نسیم؟

 تو را کدام سبو؟

 من از کجا سر راه تو آمدم ناگاه!

 چه کرد با دل من آن نگاه شیرین اه!

 مدام پیش نگاهی   ,   مدام پیش نگاه!

 کدام نشاه دویده است از تو در من؟

 که ذره های وجودم تو را که می بینند

 به رقص می آیند

 سرود می خوانند!

 چه آرزوی محالی است زیستن با تو

 مرا همین بگذارند یک سخن با تو:

 به من بگو مرا از دهان شیر بگیر!

 به من بگو که برو در دهان شیر بمیر!

 بگو برو جگر قله قاف را بشکاف!

 ستاره ها را از آسمان بیار به زیر!

 ترا به هر چه گویی به دوستی سوگند

 هر آنچه خواهی از من بخواه صبر مخواه

 که صبر راه درازی به مرگ پیوسته است!

 تو آرزوی بلندی و دست من کوتاه

 تو دور دست امیدی و پای من خسته

 همه وجود تو مهر است و جان من محروم

 چراغ چشم تو سبزست و راه من بسته است.


  
  
<      1   2      
پیامهای عمومی ارسال شده
+ رمضان رفت ولی کاش صفایش نرود, سحر و جوشن و قرآن و دعایش نرود,کاشکی پر شده یاشد دلم از نور سحر, همره روزه و افطار و نوایش نرود, .............................................. عید فطر مبارک دوستان
+ هرگز نمیتوانم دلگرمی ام را به تکیه گاه امن پدری در دوران کودکی را بیان کنم.اکنون نیز بیش از بیش این حس برایم ملموسست.... روز پدر پیشاپیش مبارک
+ دو قدم مانده به خندیدن برگ<br>یک نفس مانده به ذوق گل سرخ<br>چشم در چشم بهاری دیگر<br>تحفه ای یافت نکردم که کنم هدیه تان<br>یک سبد عاطفه دارم همه ارزانی تان<br>پیشاپیش نوروز مبارک
+ گفتم می ایی و با نفس هایت تن یخ بسته ام را گرم خواهی کرد افسوس نمیدانستم جهنمی ابدی خواهی بود
+ + چقدر این دوست داشتن های بی دلیل...خوب است....! مثل همین باران بی سوال..... که هی می بارد...... که هی اتفاق آرام و شمرده شمرده می بارد....!!
+ دستم را رو میکنم اخرین برگ من ستاره ایست تنها بی اسمان اخرین برگت را رو کن شاید تو اسمانت بی ستاره باشد شاید در ستاره من اسمانی هست