زیبا من و تو از دو قبیله دو نژادیم
ما را چه به پیوند که ما از دو نهادیم
من اهل زمینم همه در خاک خزیده
تو اهل بلندایی و بر اوج رسیده
من رنگ زمین بوی تنم بوی گل و لای
تو معنی عشقی و اصالت زتو بر جای
من اهل شبم کور و کر خسته و رنجور
حیثیت نور و من از معنی تو دور
من خفته چو مردابم و در خویش گرفتار
تو معنی دریا و تو رهایی و تو بیدار
م جغدم و از ناله من گوش زمان کر
ای مرغ بهشتی تو چرا حلقه بر این در
شیرین تو در این قصه چه فرهاد بجویی
ا ی بلبل این بام ندانم که چه گویی
برخیز ببین نقش افق را که چه زیباست
منشین به کنارم بنگر جای تو انجاست
من بسته به دیروز خود و خسته امروز
بشتاب تو فردایی و دوری از این سوز