سفارش تبلیغ
صبا ویژن
بدى را از سینه جز خود بر کن با کندن آن از سینه خویشتن . [نهج البلاغه]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :12
بازدید دیروز :7
کل بازدید :33288
تعداد کل یاداشته ها : 60
103/9/22
7:33 ع

هر گاه کودکی به تو لبخند میزند

 دل را از ان تبسم زیبا بهانه کن

 انگاه با نوای لطیفی که دل سرود

 کودک شو و غزال غزل را ترانه کن

 وقتی سری به شانه تو تکیه میکند

 تن را مثال پلی تا کرانه کن

 انگار کن که دست تمنا به سوی توست

 انگاه دست خود ز سخاوت خزانه کن

 وقتی ستاره ای به افول تنش رسید

 پنهان دو قطره اشک نثارش شبانه کن

 هر گاه یک نگاه غمی هدیه میکند

 شادی فرو گذار و غمش نشانه کن

 وقتی غریبه ای چو غریقیست بی امید

 چون موج نرم رو به امیدش روانه کن

 وقتی که نور عشق به کاشانه ات رسید

 بر خاک سجده پرتو ان جاودانه کن

 شاید هنوز دو چشمی به راه توست

 برخیز با شتاب و دلش پر جوانه کن


..   
  
پیامهای عمومی ارسال شده
+ رمضان رفت ولی کاش صفایش نرود, سحر و جوشن و قرآن و دعایش نرود,کاشکی پر شده یاشد دلم از نور سحر, همره روزه و افطار و نوایش نرود, .............................................. عید فطر مبارک دوستان
+ هرگز نمیتوانم دلگرمی ام را به تکیه گاه امن پدری در دوران کودکی را بیان کنم.اکنون نیز بیش از بیش این حس برایم ملموسست.... روز پدر پیشاپیش مبارک
+ دو قدم مانده به خندیدن برگ<br>یک نفس مانده به ذوق گل سرخ<br>چشم در چشم بهاری دیگر<br>تحفه ای یافت نکردم که کنم هدیه تان<br>یک سبد عاطفه دارم همه ارزانی تان<br>پیشاپیش نوروز مبارک
+ گفتم می ایی و با نفس هایت تن یخ بسته ام را گرم خواهی کرد افسوس نمیدانستم جهنمی ابدی خواهی بود
+ + چقدر این دوست داشتن های بی دلیل...خوب است....! مثل همین باران بی سوال..... که هی می بارد...... که هی اتفاق آرام و شمرده شمرده می بارد....!!
+ دستم را رو میکنم اخرین برگ من ستاره ایست تنها بی اسمان اخرین برگت را رو کن شاید تو اسمانت بی ستاره باشد شاید در ستاره من اسمانی هست